Ati black
هی لعنتی ... خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟
دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند؟ گفته بودم مردم اینجا بدند دیدی ای دل ساقه جانت شکست؟؟ آن عزیزت عهد و پیمانت شکست ؟؟ دیدی ای دل در جهان یک یار نیست؟؟ هیچکس در زندگی غمخوار نیست؟؟ دیدی ای دل حرف من بی جا نبود؟؟ از برای عشق اینجا جا نبود ؟؟ نو بهارم عمر رادیدی چه شد؟؟ دیدی ای دل دوستی ها بی وفاست؟؟ کمترین چیزی که می یابی وفاست؟؟
آخر فراموش ميشوم ... از يادها ، از خاطرات ، از عشقها ، از روزها ، از شبها ... ديگر كسي حتي ، سراغي از من نخواهد گرفت ... انگار اصلاً وجود نداشته ام و مي آيد آن روز و چقدر نزديك است ...... خدافظ
بــعضـ ـی وقــتـا یــه چـ ـیـزایــــی رو نـبـ ایـــد کــــ ــامـل نـوشــتـ ــــ ! بـــایــ د ، ادامـــ ـه اش رو ســـــــــیـر گـــریـه کــرد ...
این روزا گوزن و سر نمی برن،
از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت آنکه دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد نمی توان از او رنجشی به دل گرفت بلکه باید تنها از خود رنجید که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که دوست ما را ترک کند ... و این خود دردی کشنده چقدرسخته که باشم تو نباشی/چقدر سخته ببینم رفته باشی/همیشه با من و با من تو بودی/ همیشه همدم غم هام تو بودی/ دیگه باکی بگم باکی بخندم؟/دیگه باکی بگم از غم و دردم/ یادت هست اون عهدی که من با تو بستم؟/بمونم در کنارت تا زنده هستم
خمیازه های کش دار / سیگار پشت سیگار این روح خسته هر شب / جان کندنش غریزیست پای چپ جهان را / با ارّه ای بریدن آدم هـایِ خـوب از یـاد نمـیـرن ! آנم ها تنها ڪﮧ نباشند ، مے روند …
آנم ها تنها ڪﮧ نباشند ، مے روند … روزهای خوب باهم بودنمان گذشت مـטּ تنهآ کمـﮯ مُتفآوتـم وقتـﮯ تمام دردهاﮮ دنیا وااای امشب خیلی دلم گرفته خییییلیییی... خیلی دلتنگم... کاش پیشم بودیو با مهربونی خودت یکم حتی یکم آرومم میکردی... خیییلییی دلم واست تنگ شده نفسم... وقتی دلتنگ باشی همه آرامش یک ساحل را به تو بدهند باز هم دل تو بارانیست خیس تر از دریا....
دویدم ،زمین خوردم، زخمی شدم تا به این باور برسم عشق و علاقه ای که با دروغ زنده باشد با حقیقتی به پای چوبه دار می رود. سلام به دوستای عزیز بازدید کننده... ما چند نفر جمع شدیم و این وبلاگ و واسه دل خودمون ساختیم(هر چی هم که دلتون بخواد اینجا میزاریم...) دوستان ما منتظریم که کمکمون کنید تا بتونیم پذیرایی عالی براتون داشته باشیم.... بچه ها لطفا همیشه با ما باشید و حمایتمون کنید... درضمن گذاشتن نظر در این وبلاگ اجباری است وشخصی که بدون گذاشتن کامنت از وبلاگ برود مجرم شناخته شده و باز خواست خواهد شد... اینا خیلی باحالن دخترا حتما بخونین راه های دوس پسر زدایی ۱- اگه بهتون زنگ زد (در این مسئله فرض بر سعید نام بودن دوست پسرتونه...!!!) بگین سلام حمید جون.بعد یه دفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک به سرم علی تویی؟؟؟؟می تونین این سیر رو تا هفده باز تکرار کنین ولی بار هجدهم دیگه خطر مرگ داره.من مسئولیتی در قبال این حادثه ندارم. 2 - بهش زنگ بزنین و بگین کسی خونه نیست و دعوتش کنین خونتون ، بعد با دختر همسایه برید سینما و فیلم رئیس یا روزسوم و... رو ببینید. 3 - تا یه شوخی کوچیک با شما کرد سریعا جبهه بگیرین و باهاش دعوا کنین. با کلماتی از قبیل:مگه تو خودت خواهر و مادر نداری؟...یا یه همچین چیزایی .ولی دو تا سه دقیقه بعد خودتون یه جک فجیع یا افتضاح تعریف کنید و بعدش بشینید و قیافه بنده خدا رو تماشا کنید. 4 - آرایش شدید بکنید و از این شلوارای خیلی برمودا و آستین های مانتوتونو خیلی بزنید بالا و برید جلوی بنده خدا رژه برید و وقتی به شما نزدیک شد و به دو سه متری شما رسید ، سرش داد بزنید و بعدش بشینید و زجر کشیدنش رو تماشا کنید. 5 - عکسهای دو نفره ای رو که با پسر نوه عمه ی خاله ی پدربزرگ پسر دختر خالتون و یا امثالهم گرفتید بهش نشون بدید ولی بهش اجازه ندید حتی یه دونه عکس باهاتون بگیره. 6 - موقع تولدش جلوی دوستاش فقط بهش یه شاخه گل هدیه بدید و حالشو حسابی بگیرید و (احتمالا بسته به قدرت و توانایی قلبی و شرایط جوی) بشینید و سکته شو تماشا کنید و لذت ببرید. 7 - همین که تو ماشین بغل دستش نشستین شروع کنین به عطسه کردن و از بوی ادکلن چند صد هزار تومنیش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خریده ایراد بگیرید و بهش بگید که به این بو حساسید. 8 - وقتی داره باهاتون حرف می زنه همین که به جای حساس حرفاش رسید بی مقدمه موبایلشو بردارید و به یکی از دوستاتون زنگ بزنید و چهار ساعت و چهل و هشت دقیقه با دوستتون حرف بزنید و اون بدبختو تو کف حرف بذارید بهتون پیشنهاد میکنم خعلــی حال میده یادِ ان دوران بخَیــرهعــی خاطری که ” تویـــی ” دیگران فراموشند ، داداشی چیست؟ . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . کلمه ای ست محبت آمیز از سوی دختران، برای خام کردن پسرها درمواقع اضطراری و نیاز. تجربه نشان داده است که پسرها به این حرف دختران تا به حال جواب"نه" نگفته اند تا این حد دخترا مارمولک ان این دخترا قیافه دخترا وقتی میگن ایــــــش این دوس دخترت با اون یکی دوس دخترت دوست نباشه به سلامتی پسری که اگه قشنگ ترین دختره دنیارو هم تو خیابون ببینه سرشو میندازه پایین و زیرلب میگه: میرم جلوتر شاید بهترشو دیدم...!! خدایابه من وسادگیم خندیدن...!!! فکر کردندساده ام من می دانستم... کینه ی پنهان شده درلبخند انها را! وروزی هم من به انهاخواهم خندید! شاید ان روز فرداباشد...
اون طوریم که تو فکر میکنی نیست ...
شاید عاشقت بودم،روزی .....!
ولی ببین بی تو
هم زنده ام،
هم زندگی میکنم ...
فقط گاهی در این میان،
یادت ...
زهر میکند به کامم زندگی را ...
همیــــــــن...
خانوم خوشگِله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
خوشگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد
تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و
به محـــل زندگیش بازگردد.
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...
دردش گفتنی نبود....!!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح
نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را
به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...
امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!
احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب
شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد...
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته
می شکنن شاخشو میفرستن تو باغ
این روزا طاقو نمیریزن سرش
سر گلشونو می کوبن به طاق
آخر نمایشا عوض شده
همه نقش همو بازی می کنن
اونایی که چشمشون به قدرته،
هم پیاله هاشو راضی می کنن
نمی دونم اگه برگردیم عقب
دل طوقی واسه کی پر می زنه؟
اگه فرمونو یه شب دوره کنن
چندتا چاقو پشت قیصر میزنه؟
نمی دونم اگه برگردیم عقب
داش آکل به عشق کی سر می کنه؟
اگه رستمو ببینه روی خاک
پشتشو بازم به خنجر میکنه؟
پای روضه ی خودت گریه نکن
وقتی گریه ننگ مردونگیه
دوره ای که عاقلاش زنجیرین
سوته دل شدن یه دیوونگیه
این روزا دوره ی غیرت کشیه
کی میدونه قیصر این روزا کجاست؟
بُکشی و نکشی، می کُشنت
اینجا بازارچه ی آب منگولیهاست
شب گوشه ای به ناچار / سیگار پشت سیگار
لعنت به این خودآزار / سیگار پشت سیگار
چپ پاچه های شلوار / سیگار پشت سیگار
از دل نمـیـرن !
از ذهـن نـمیـرن !
ولـی زودتـر از ایـنـ که فـکـرش رو بـکـنـی از پـیـشـت مـیـرن !
.
.
.
دارم از تــو حــرف می زنــم
امــــا روحــت هم از نوشــــته هــایم خبــر نــدارد
ایــــرادی نــــدارد یــاد تــو
به نوشتــــه هــایم رنــگ می دهــد
شــایــد دیگــری بخــــواند و آرام گیــــرد ذهــــن پریشــــانش…
.
.
.
گـــ ــاهــــی
دلم بــرای زمـــ ـانی
کــه نمیشناختمت تنـــگ می شود
.
.
.
هیچ کس نمی فهمد
پالتو با دستکش های چرم کافی نیست
گاهی بیرون رفتن در این هوا دلِ گرم می خواهد
.
.
.
دلم قصه ای عاشقانه می خواهد که تا آخرش پای هیچ نفر سومی به میان نیاید
تنها ڪﮧ مے شوند ، برمے گردند …
وقتے ڪﮧ برگشتند تنها لایق یڪ جملـﮧ اند :
دلم تنگ است برای آن لحظه های شیرین با هم بودنمان !
دلم برای گرفتن آن دستان مهربانت ، بوسه بر روی گونه زیبایت تنگ شده است…
کاش دوباره آن روزهای شیرین عاشقی مان تکرار می شد
روﮮ شانـﮧهآﮮ دخترانـﮧاَم کوه مـﮯشود . . .
و من به پهناﮮ تمام کوه پایه ها
لبخنـــــد مـﮯزنم !!!
تنها ڪﮧ مے شوند ، برمے گردند …
وقتے ڪﮧ برگشتند تنها لایق یڪ جملـﮧ اند :
“هِـرررررے
“هِـرررررے
که تمام خواستن ها را آزموده ام
و برای همین است که با یادت اشک هایم تلخ تر از قبل است
من خواستم و او نخواست
که من و او ، ما شویم.
برچسبها: من و او, خواستن, یاد تو, زمین خورده
بقیه تو ادامه مطلب....
بگذار در گوشت بگویم
” میـــخواهــمــــــــت ” …
این خلاصه ی ،
تمام حرفای عاشقــــانه من به توست …!!!
خطوط در هم پیراهنت را دوست دارم
نگاه با همه بیگانه ات را دوست دارم
غرور سرکش دیوانه ات را دوست دارم
دوست دارم
تن سوزان مثل آتشت را دوست دارم
بهاری و من آن عطر خوشت را دوست دارم
به هر لحظه کنارم بودنت را دوست دارم
تماشائی تو هستی دیدنت را دوست دارم
دوست دارم
پس از تو رنگ گلها هم فریب است
پس از تو روزگارم بی فروغ است
که میگوید پس از تو زنده هستم
دروغ است هر که میگوید دروغ است
ای ستاره بی تو من تاریکم
بی تو من به انتها نزدیکم
ای ستاره بی تو من تاریکم
بی تو من به انتها نزدیکم
وای چه کردم من چه بود تقصیرم
که چنین بود بعد تو تقدیرم
تو نخواستی من و تو ما باشیم
سرنوشت این بود که تنها باشیم
Power By:
LoxBlog.Com |